- مععصومه مهرعلی
- چهارشنبه ۱۹ آذر ۹۹
- ۱۵:۳۳
"مدت زیادیست که قانون پارتو (قانون هشتاد بیست) مانند مانعی نامنظم با سر و صدای زیادی وارد عرصه اقتصاد شده و قانونی تجربی است که هیچ کس نمیتواند آن را توضیح دهد."
جوزف استیندل
(ادامه مقاله در ادامه مطلب)
یافته پارتو: عدم توازن نظام مند و قابل پیش بینی
الگوی نهفته در قانون هشتاد بیست در سال ۱۸۹۰ توسط یک اقتصاددان ایتالیایی به نام ویلفردو پارتو کشف شد. از آن زمان تا کنون یافته های او نام های بسیاری به خود گرفته است، از جمله قانون پارتو. قاعده هشتاد/بیست، قانون کمترین تلاش، قانون عدم توازن، نام های دیگر این قانون هستند.
او در انگلستان مشغول بررسی الگو های ثروت و درآمد بود. وی دریافت که بیشتر درآمد و ثروت در نمونه های او نصیب اقلیت مردم میشود. شاید این چیز عجیبی نبود، اما او دو حقیقت دیگر را که از نظر او مهم بودند نیز دریافت، یکی رابطه ریاضی و پایدار میان نسبت افراد و میزان درآمد و ثروت متعلق به این گروه بود که توزیع ثروت میان جمعیت به طور قابل پیش بینی نامتوازن بود. یافته دیگر پارتو که او را واقعا هیجان زده کرد این بود که هر بار که او به اطلاعات مربوط به دوره های مختلف زمانی یا کشور های مختلف نگاه میکرد، این الگوی عدم توازن پیاپی تکرار میشد. چه برای انگلستان سالها پیش، چه در مورد اطلاعات مربوط به کشورهای دیگر در زمان خود یا پیش تر، وی دریافت که باز هم همان الگو با دقت ریاضی تکرار میشود. آیا این یک تصادف عجیب بود؟ یا چیزی که برای اقتصاد و جامعه از اهمیت زیادی برخوردار است؟
بر اساس این قاعده اکثریت مشکلات انضباطی یا بیشتر مدرسه گریزی ها از سوی اقلیت شاگردان است. ۲۰ درصد از محصولات یا مشتریان یا کارکنان واقعا مسئول ۸۰ درصد از سود ها هستند. به عبارت دیگر، هشتاد درصد از محصولات یا مشتریان یا کارکنان فقط در کسب بیست درصد از سود ها سهیم هستند و این اتلاف بزرگی است، و این مفهوم را میرساند که قدرتمندترین منابع شرکت توسط اکثریت منابع که کارایی کمتری دارند به عقب کشیده میشود. اگر تعداد بیشتری از بهترین نوع محصولات را بتوان فروخت، یا بهترین کارکنان را استخدام و یا بهترین مشتریان را جذب کرد (یا متقاعد کرد که از شرکت خرید بیشتری داشته باشند)، میزان سود آوری چند برابر خواهد شد. بنابر این پی میبریم که حجم زیادی از آنچه اتفاق میافتد، انرژی که برای انجام کارها صرف میکنیم، تلاشی که برای جذب مشتریان مینماییم، کارهایی را که در طی روز و در مسیر زندگی و عمرمان انجام میدهیم بی اهمیت است.
بر اساس این قانون آنچه مشاهده میکنیم این است که، مثلا ثروتمند ثروتمند تر میشود. نه فقط برای توانایی های برتر خود، بلکه از آنجا که ثروت ثروت میآورد. پدیده ای مشابه درباره ماهی قرمز یک برکه وجود دارد، حتی اگر با ماهی های قرمز تقریبا هم اندازه شروع کنید، آنهایی که کمی بزرگتر هستند بسیار بزرگتر خواهند شد، چون آنها با مزایای در نیروی حرکت بیشتر و دهان هایی بزرگ تر میتوانند حجم نامتناسبی از غذا را گرفته و ببلعند. به این موضوع، تئوری "هرج و مرج" هم میگوییم.
قانون هشتاد/بیست در مورد فیلم ها هم صدق میکند
یکی از چشمگیر ترین نمونه های قانون هشتاد/بیست در خصوص فیلم ها است. دو اقتصاددان به تازگی مطالعه ای در زمینه درآمد ها و طول عمر سیصد فیلم تولید شده در یک دوره هجده ماهه انجام دادند. آنها دریافتند که چهار فیلم تنها ۱.۳ درصد از کل، هشتاد درصد از فروش گیشه را داشتند. ۲۹۶ فیلم دیگر یا ۹۸.۷ درصد از فیلم ها فقط ۲۰ درصد از فروش کل را به خود اختصاص دادند. نقطه جذاب این موضوع این است که تماشاگران فیلم مانند ذرات گاز در حرکت تصادفی رفتار میکنند. همان طور که تئوری هرج و مرج، ذرات گاز، توپ های پینگ پنگ یا تماشاگران فیلم ها همگی تصادفی رفتار میکنند، اما نتیجه ای تولید میکنند که به طور قابل پیش بینی نامتعادل است. کارایی این قانون آنجا اهمیت پیدا میکند که ما متوجه شویم چطور میتوانیم کمتر کار کنیم، درآمد و لذت بیشتری داشته باشیم. با این روش میتوانیم سطح زندگی شخصی و کاری خود را بالا ببریم و همراه با کسب درآمد بیشتر کیفیت زندگی خود را بهبود بخشیده و اوقات فراغت بیشتری برای خود کسب کنیم.
با توجه به اینکه این یک اصل تجربی ثابت شده است، ما میتوانیم با شناسایی کارهای روزانه خود و اولویت بندی آنها بر اساس کیفیت کار و نتایجی که از آنها به دست میآوریم تمام امور روزانه خود را دسته بندی کنیم، و بررسی نماییم که کدام دسته از کارهایی که انجام میدهیم، کدام نتایج را به بار میآورد. در ادامه میتوانیم اهمیت کارهای خود را شناسایی نموده و بر اساس قانون هشتاد/بیست، هشتاد درصد از کارهای روزانه خود را کم کرده، و به بیست درصد برتری که هشتاد درصد نتایج مفید را به ما میدهد بپردازیم. به عبارت دیگر باید توجه داشته باشیم که هشتاد درصد از کارهای روزانه ما فقط بیست درصد از نتایج مفید را به همراه دارد و بیست درصد از برنامه های روزانه ما، هشتاد درصد از نتایج مفید را به همراه میآورد. لذا ما میتوانیم با کاهش هشتاد درصدی کارهای روزانه، به زمان آزادتری دست پیدا کنیم و با دقت و تمرکز بیشتر به بیست درصد کاری بپردازیم که نتایج سودمندتری به همراه میآورد. اینجاست که وقت ما آزاد شده، تمرکز ما بر روی کارهای مهم بیشتر شده و میتوانیم نتایج بهتری داشته باشیم.
اگر با دید وسیع تری نگاه کنیم، متوجه میشویم هشتاد درصد کارهایی که در طول عمرمان انجام داده ایم، فقط بیست درصد نتیجه را حاصل کرده، و بیست درصد کارهایی که در زمان زندگیمان انجام میدهیم، هشتاد درصد سود را به ما رسانده است. بنابراین لازم و ضروریست که بیست درصد کار های موثر خود را شناسایی کرده و بیشتر به آنها بپردازیم و بر روی آنها تمرکز داشته باشیم تا بتوانیم به نتایج بهتری دست یافته و اثر عمیق تری بر زندگی خود و اطرافیانمان داشته باشیم. درواقع با یک بررسی اجمالی و صرف کمی خلاقیت میتوانیم تا حد زیادی از اتلاف انرژی در همه جا جلوگیری کنیم. در عملکرد طبیعت، کار، جامعه و مهمتر از همه در زندگی خودمان. با توجه به اینکه هشتاد درصد نتایج فقط از بیست درصد ورودی ها ناشی میشود، این نتیجه را میگیریم که هشتاد درصد ورودی ها، یعنی اکثریت آنها، تنها تاثیری حاشیه ای یعنی بیست درصدی بر زندگی ما دارند. این موضوع میتواند خبر فوق العاده ای باشد. ما میتوانیم ورودیهای خود را تنظیم کنیم، جهت دهیم، و برای برنامه های خود از قانون هشتاد/بیست استفاده نموده و اولویت بندی کنیم. آن موقع است که دیگر لزومی ندارد از واژه هایی مانند "وقت ندارم"، "فرصت نمیکنم"، "نتیجه نمیگیرم"، "هر چه میدوم به جایی نمیرسم"، "با این همه تلاشی که میکنم نتیجه خوبی دریافت نمیکنم"، و ده ها واژه دیگر مشابه استفاده نمیکنیم.
جمله جالبی از جورج برنارد شاو آمده که برایتان نقل میکنم:
"عاقل خود را با جهان وفق میدهد، اما شخص نادان در تلاش برای وفق دادن جهان با خود اصرار میورزد، بنابر این همه پیشرفتها بستگی به تغییر نگرش فرد نادان دارد".
قانون هشتاد/بیست بیانگر این است که بین علت ها و معلول ها، ورودی ها و خروجی ها، تلاشها و دستاورد ها، نوعی عدم توازن درونی وجود دارد. علت ها، ورودی ها یا تلاش ها در دو دسته جای میگیرند:
۱. اکثریت که تاثیر کمی دارند
۲. اقلیتی کوچک که تاثیری بزرگتر و غالب دارند
و نکته مهم این که نتایج، خروجی ها و پاداش ها، از بخش کوچکی از علت ها، ورودی ها یا تلاش ها ناشی شدهاند.
مثال دیگر:
اگر شما قصد دارید کتابی را مطالعه کنید که حجیم است و وقت زیادی از شما میگیرد و شما زمان کافی برای مطالعه آن ندارید، کافی است قسمت نتیجه گیری را مطالعه کنید، بعد مقدمه را بخوانید و دوباره قسمت نتیجه گیری را بخوانید و سپس به سراغ هر قسمت از بخش های کتاب رفته و نگاهی اجمالی به آنها بیندازید. قسمت مهم آموزه های کتاب دستگیرتان خواهد شد. در واقع شما هشتاد درصد ارزش کتاب را فقط در بیست درصد یا کمتر از صفحات آن مطالعه کرده و دریافت نموده اید. درست است که کتاب را به طور کامل مطالعه نکرده اید، اما آنچه را که باید از مطالب کتاب دریافت مینمودید، گرفته اید.
کوتاه سخن این که بیشتر ما به دنبال اینکه چه چیزی میخواهیم نیستیم، و به همین خاطر هم بیشتر نتیجه ای را که باید به دست نمیآوریم و زندگی نا متعادلی داریم. شاید در شغل خود عملکرد خوب و در روابط خود عملکرد نادرستی داشته باشیم و بالعکس. ممکن است برای رسیدن به پول یا موفقیت تلاش کنیم، اما پس از این که به هدف خود رسیدیم، در مییابیم که این پیروزی برای ما پوچ بوده است. قانون هشتاد/بیست روایتگر این حالت اسفبار است، بیست درصد آنچه انجام میدهیم به هشتاد درصد نتایج میانجامد، اما هشتاد درصد آنچه انجام میدهیم فقط به بیست درصد نتایج منجر میشود. ما هشتاد درصد تلاش خود را برای نتایج کم ارزش تلف میکنیم، بیست درصد وقت ما به هشتاد درصد آنچه با ارزش است میانجامد و هشتاد درصد وقتمان برای چیزهایی از بین میرود که برایمان ارزش کمی دارند. بیست درصد وقت ما منجر به هشتاد درصد شادیمان میشود، اما هشتاد درصد وقت ما شادی بسیار کمی برایمان به ارمغان میآورد. این قانون به عنوان قوه تشخیصی برای شناسایی امور بیهوده و نارضایت بخش عمل میکند. ما با کمک آنچه که قانون هشتاد/بیست برایمان روشن میکند، میتوانیم به بهبود زندگی خود بپردازیم. با شناسایی کارهایی که به اتلاف انرژیمان منجر میشوند، تمرکز بیشتری بر کارهای مفید و سودمند و با نتیجه عالی داشته باشیم.
پیشنهاد میکنم همین امروز کارهای روزانه خود را لیست نموده و در دو دسته هشتاد درصدی و بیست درصدی قرار دهید، و شناسایی کنید از کدام کارهایتان نتایج بهتری حاصل میشود. آنها را در اولویت کار خود قرار داده و به آنها بپردازید. پس از مدتی، نتایج این نظم فردی را به وضوح مشاهده خواهید کرد.
خوشحال میشوم من را از نتایجتان مطلع کنید! در بخش نظرات ذیل این مقاله، نتایج به دست آمده را با من و دوستان همراه این وبلاگ به اشتراک بگذارید
جهت رعایت حق ناشر، عرض میکنم که بخشی از آمار ارائه شده در این مقاله، از کتاب "قانون هشتاد/بیست" از "ریچارد کچ" مترجم "علی رمضانی" اقتباس شده است.
امیدوارم به تک تک آرزوهای قشنگتان برسید
معصومه مهرعلی
مدرس و مشاور قانون جذب و پرورش افکار
سلام قسمت چهارم و قسمت سوم یکیه؟؟ تو فایل دانلود اسمش تکراری میاد